بازو ز تن

بزن کبریت تا مستی کنم با باده ‌ی آتشکه بی پروا تر از پروانه ام آماده‌ ی آتشمن و این حال ابراهیمی و شور خطر هیهات!بسایید ای شررها سر - بر این دلداده ی آتشمرا مرگ میان شعله ها تجدید میلاد ستکه طبعم همچو‌ققنوس‌است آتش زاد‌ه‌ی آتشنماز آخرینم را سلامی سرخ بازو ز تن...ادامه مطلب

وقتی که از تو نمی‌گویم
دیگر غزل که غزل نیست
تسبیح قافیه‌هایی‌ست - دور دستانم
که هیچکس برای خواندن آن
یک شاهی نگاه خرج نخواهد کرد
و کاغذی‌ست مچاله
در انزوای سطل فراموشی.
....
ای از بهشت آمده
انگار
دست خدا همه‌ی تخم مرغ‌هایش را
یکجا گذاشته‌ست
در گوشه‌ی سبد چشم‌های تو....
وقتی که می‌رسی
تنها
با یک نگاه ؛ کن فیکون می‌شود
دنیای استعاره و تلمیح شعر من.
غلامعلی همایونی"شمیم" بازو ز تن...

"به یاد استاد تقی‌‌زاده"وقتی دوباره شعر می گویمیعنی دلم تنگ استآن هم برای توبرای تووقتی تو را یکباره می دیدمو مثل هر باریک کاغذ تاخورده توی دستهایتو - شعرهای تازه اتبا لهجه‌ی گرمی که مخصوص تو تنها بودمی‌خواندی*****حتی اگر خاموش هم باشیگیرنده‌‌های قلب بازو ز تن...ادامه مطلب

"گل اشک (لاله واژگون)"شبی کوچید دلدار گل اشکپس از آن گریه شد کار گل اشکچکاوک رفت و با خود عشق را بردشد آغاز شب تار گل اشکبه خلوت رفت و آنجا واژگون شدکه درد هجر شد بار گل اشکسراسر چشم های منتظر گشتهمه گلبرگ رخسار گل اشکبه غیر از صخره های سنگدل نیستکسی بازو ز تن...ادامه مطلب